آوریل 28, 2016
یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه
یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه
زمانی که به نزدیکی سپاه رسیدم، دژبان پس از مشاهده من با صدای بلند گفت: «ایست!» گفتم: «آشنا هستم.» رفتم جلوتر کمی که به او نزدیک شدم، پریدم و اسلحهاش را گرفتم، چند ثانیهای نگذشت که چند نفر روی سرم ریختند.
یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه
زمانی که به نزدیکی سپاه رسیدم، دژبان پس از مشاهده من با صدای بلند گفت: «ایست!» گفتم: «آشنا هستم.» رفتم جلوتر کمی که به او نزدیک شدم، پریدم و اسلحهاش را گرفتم، چند ثانیهای نگذشت که چند نفر روی سرم ریختند.
یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه