یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه

یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه
زمانی که به نزدیکی سپاه رسیدم، دژبان پس از مشاهده من با صدای بلند گفت: «ایست!» گفتم: «آشنا هستم.» رفتم جلوتر کمی که به او نزدیک شدم، پریدم و اسلحه‌اش را گرفتم، چند ثانیه‌ای نگذشت که چند نفر روی سرم ریختند.

یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه

زمانی که به نزدیکی سپاه رسیدم، دژبان پس از مشاهده من با صدای بلند گفت: «ایست!» گفتم: «آشنا هستم.» رفتم جلوتر کمی که به او نزدیک شدم، پریدم و اسلحه‌اش را گرفتم، چند ثانیه‌ای نگذشت که چند نفر روی سرم ریختند.
یک شب همنشینی با شهدا و خوابیدن در بازداشتگاه

آپدیت نود 32 ورژن 6

View more posts from this author