باراک اوباما چقدر موفق بود؟

باراک اوباما چقدر موفق بود؟

«دوران طلایی، اقتصاد شکوفا و صلح و آرامش بیشتر در سیاست‌گذاری‌های آمریکا»؛ این توصیفی کلی از دوران ریاست‌جمهوری «بیل کلینتون» در دهه ٩٠ میلادی است که با وجود کاستی و ضعف‌ها احتمالی‌اش، به طور عمده از سوی اکثر کارشناسان سیاسی مسائل آمریکا به رسمیت شناخته شده است؛ دوره‌ای که شاید دیگر تکرار نشود. نتایج نظرسنجی‌ها نیز نشان می‌دهند کلینتون هنوز هم نزد افکار عمومی آمریکا بیشترین محبوبیت را دارد. علت اصلی این محبوبیت و اقبال عمومی چیست؟در مقایسه او با «باراک اوباما»، رئیس‌جمهوری کنونی این کشور، چه کارنامه‌ای از خود برجای گذاشته است؟ اینها پرسش‌هایی بودند که با پروفسور «استیون شیر»، استاد دانشگاه «چارلتون» ماساچوست و نویسنده کتاب‌های بی‌شماری درباره رؤسای جمهوری مختلف آمریکا و کارنامه سیاسی در گفت‌وگو با «شرق» به پاسخ آنها و بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌ها و کاستی‌ها و قوت‌های کلینتون و اوباما، دو رئیس‌جمهوری دموکرات آمریکا پرداخت.در توانایی اقناع افکار عمومی به نظرتان در مقام قیاس بین باراک اوباما و بیل کلینتون، کدام‌یک بهتر عمل کرده‌اند؟اوباما ارتباط بسیار خوبی با پایگاه سیاسی‌اش، یعنی لیبرال‌ها و دموکرات‌ها داشت. به نظر می‌رسد آن گروه، هدف و مخاطب اصلی سخنرانی‌های او بوده‌‌اند؛ چراکه او از دوران نخست ریاست‌جمهوری‌اش به طور آشکار نماینده این پایگاه حزبی بوده است. در مقابل، بیل کلینتون همواره تلاش می‌کرد طیف وسیع‌تری از مخاطبان عمومی را در سطح جامعه در نظر بگیرد تا بتواند بهتر به اهداف سیاسی‌اش دست یابد؛ درحالی‌که اوباما چنین تلاشی نکرده است. بیل کلینتون بیشتر در خط رؤسای جمهوری پیشین عمل کرد؛ درحالی‌که اوباما رویکرد تازه‌تری را در پیش گرفته بود. در زمینه مؤثر و کارآمدبودن شیوه زمامداری و همچنین جلب اقبال عمومی و محبوبیت بیشتر باید بگویم بیل کلینتون از اوباما موفق‌تر بود.اوباما و کلینتون چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند؟کلینتون احتمالا نمی‌توانست نامزد امروز حزب دموکرات باشد؛ چراکه درحال‌حاضر آن حزب بیش از دوران زمامداری کلینتون، به سمت جناح چپ و سیاست‌های چپ‌گرایانه تمایل پیدا کرده است. بیل کلینتون همواره تلاش می‌کرد از موضع سیاسی میانه مدیریت امور کشور را برعهده گیرد. اوباما در عوض همواره رویکرد لیبرال خود را حفظ کرده و تلاش کرده آمریکا را به سمت دیدگاه ایدئولوژیک لیبرالی سوق دهد. کار اوباما سخت‌تر است؛ چراکه با رویکردی که دارد، باعث قطبی‌ترشدن جامعه و همچنین فضای نخبگان سیاسی شده است و به همین دلیل، شاهد واکنش‌های خصمانه‌ای از سوی برخی از طیف‌های جامعه آمریکا بوده است.جمهوری‌خواهان از سیاست اوباما در قبال برنامه هسته‌ای ایران انتقاد کرده‌‌اند و آن را با تصمیم بیل کلینتون در قبال مذاکره با کره شمالی مقایسه کرده‌اند. به نظرتان آیا می‌توان شباهتی را میان رویکرد کلینتون و اوباما در دو مورد متفاوت قائل شد؟علت اصلی موفق‌نشدن کلینتون در پیشبرد سیاست‌هایش در قبال برنامه هسته‌ای پیونگ‌یانگ، سخت‌گیری بیش از اندازه کره شمالی دراین‌باره و تبعیت‌نکردن آن رژیم از مفاد توافق بود. اکنون نیز توافق حاصل‌شده میان آمریکا و ایران در دوران اوباما تا حد زیادی بستگی به ایران و پایبندی آن کشور به مفاد توافق حاصل‌شده و اجرای آن دارد. درصورتی‌که یک رئیس‌جمهوری از حزب جمهوری‌خواه پیروز انتخابات سال ٢٠١٦ میلادی باشد، توافق هسته‌ای ایران احتمالا از سوی آمریکا رد خواهد شد.به نظرتان چرا دولت اوباما حل موضوع هسته‌ای کره شمالی را مانند بیل کلینتون در دستور کار قرار نداد و گامی جدی در این راستا برنداشت؟واقعیت آن است که درباره موضوع هسته‌ای کره شمالی، هیچ راه‌حل پیش‌بینی‌پذیری در آینده وجود ندارد، مگر آنکه رژیم سیاسی کنونی در آن کشور تغییر کند. در نتیجه، از آنجایی که دولت اوباما مایل به درپیش‌گرفتن چنین رویکردی، یعنی تغییر رژیم در آن کشور نبوده است، درحال‌حاضر هیچ راه‌حلی پیش‌ِروی اوباما قرار ندارد.ارزیابی شما درباره رویکرد اوباما و بیل کلینتون درباره «ماهیت دولت» چیست؟ برخی تحلیلگران باور دارند بیل کلینتون به دولت کوچک باور داشت و از این نظر موضعش به موضع جمهوری‌خواهان نزدیک‌تر بود.بیل کلینتون در یکی از سخنرانی‌های خود گفته بود عصر دولت بزرگ به سر آمده است. اوباما به‌شدت با این نظر مخالف است و درصدد بود تا قدرت دولت ملی را افزایش دهد و این کار را از طریق افزایش هزینه‌ها و وضع مقررات انجام داده است. در مقایسه با کلینتون، اوباما یک لیبرال‌دموکرات است و کلینتون موضعی میانه‌روانه‌تر دارد.در مواجهه با نمایندگان جمهوری‌خواه کنگره، بین اوباما و بیل کلینتون کدام یک بهتر عمل کردند؟مسلما در حوزه کار با کنگره رویکرد کلینتون بسیار مؤثرتر و کارآمدتر بود. اکثر جمهوری‌خواهان در کنگره، از اوباما بدشان می‌آید. می‌توانید ببینید که اوباما هر تصمیمی می‌گیرد آنان با او مخالفت می‌کنند. به نظر من تقصیر بیشتر این نفرت ایجاد‌شده به گردن اوباماست. او در فاصله سال‌های ١٢-٢٠١١ میلادی تصمیم گرفت تنها با نمایندگان دموکرات کنگره برای تصویب قوانین و اجرای دستورکارهای اولیه خود همکاری کند و نتیجه آن ایجاد شرایط قطبی‌شده درون کنگره و میان نمایندگان دموکرات و جمهوری‌خواه بود؛ درحالی‌که کلینتون به طور مداوم از شرایط قطبی‌شدن جلوگیری می‌کرد و سعی داشت با نمايندگان هر دو حزب تعامل داشته باشد.برخی تحلیلگران باور دارند که کلینتون دموکراتی میانه‌رو با رویکردی محافظه‌کارانه بود و بر اولویت فرد بر جامعه تأکید داشت؛ درحالی‌که اوباما در رویکردی متفاوت بر لزوم اولویت جامعه بر فرد و نقش مهم‌تر آن باور دارد. نظر شما دراین‌باره چیست؟بله درست است. بااین‌حال، باید بگویم اکنون جناح مسلط در حزب دموکرات جناح لیبرال هوادار اوباما است. این شرایط در دوران ریاست‌جمهوری کلینتون وجود نداشت. در نتیجه، اوباما درحال‌حاضر نماینده تفکر اصلی حاکم بر حزب دموکرات است که سبب شده او در جناح چپ آن حزب از نظر طیف‌بندی سیاسی قرار گیرد.در دهه‌های اخیر، فقط «دونالد ریگان» و کلینتون به عنوان رؤسای جمهوری آمریکا بودند که توانستند در دور دوم انتخابات نیز پیروز شوند. پرزیدنت اوباما نیز سومین رئیس‌جمهوری بود که توانست در انتخابات سال ٢٠١٢ میلادی برای دومین‌بار پیروز شود. علت اصلی پیروزی کلینتون و اوباما در دور دوم چه بود؟علت اصلی برد کلینتون به دلیل رشد و شکوفایی اقتصاد آمریکا و کمک به ایجاد جهانی صلح‌آمیز‌تر بود. پیروزی اوباما در دور دوم به دلیل کاهش تهدیدات تروریستی، بهبود وضعیت اقتصادی و ترمیم آن و همچنین ضعف «میت رامنی»، به عنوان نامزد جمهوری‌خواهان برای مقابله با او بود. ذکر این نکته نیز ضروری است که کلینتون با اختلاف بیشتری در مقایسه با اوباما برنده شد. کلینتون در رقابتی سه‌نفره حضور داشت و اوباما در در رقابتی دونفره.اگر بخواهیم مقایسه‌ای انجام دهیم به طور کلی به نظرتان بیل کلینتون کارنامه موفق‌تری داشت یا اوباما؟کلینتون در دور دوم ریاست جمهوری‌اش با استیضاح و همچنین رسوایی اخلاقی مواجه شد. اینها زخم‌های بزرگی بودند که خودش آنها را ایجاد کرد. در مقابل، اوباما کار دشوارتری را با کنگره برای پیشبرد برنامه‌هایش داشته است. در دور دوم ریاست‌جمهوری او، تروریسم یکی از اصلی‌ترین موضوعات بود و او دراین‌باره نتوانست حمایت اکثریت آمریکایی‌ها را کسب کند و مبارزه خوبی را انجام نداد. واقعیت آن است که دور دوم ریاست‌جمهوری معمولا با موفقیت‌ها و دستاوردهای کمتری در مقایسه با دور اول ریاست‌جمهوری همراه بوده است و این موضوع درباره هر دو رئیس‌جمهوری (اوباما و کلینتون) صدق می‌کند.به نظرتان تفاوت خاستگاه‌های اجتماعی و طبقاتی کلینتون و اوباما تا چه اندازه در رویکردها و تصمیمات سیاسی متفاوت آنان از یکدیگر تأثیرگذار بوده است؟اوباما پیش از آنکه به مقام ریاست‌جمهوری برسد در زمره نخبگان آکادمیک و دانشگاهیان آمریکا قرار داشت و نظراتش نیز بازتاب‌دهنده تمایلات چپ‌گرایانه اوست که بیشتر نزد طبقه روشنفکر آمریکا دیده می‌شود. این موضوع می‌تواند علت محدودیت او در ایجاد ارتباط با طیف‌هایی از جامعه آمریکا را توضیح دهد. کلینتون اما هیچ‌گاه خاستگاه اجتماعی‌اش را فراموش نکرد و در سال‌های زمامداری خود، موضعی محافظه‌کارانه را در پیش‌ گرفت. کلینتون به‌خوبی محافظه‌کاران را درک می‌کرد و دغدغه‌های جدی آنان را می‌شناخت، اما اوباما توجهی به خواسته‌ها و دغدغه‌های این طیف مهم از جامعه آمریکا نداشته است و آنان را جدی نمی‌گیرد، بلکه فراتر از آن، محافظه‌کاران را افرادی گمراه‌شده می‌داند که به مسائل روز زمانه خود بی‌توجه هستند.نتایج نظرسنجی گالوپ در سال ٢٠١٠ میلادی نشان می‌داد دموکرات‌ها دیدگاه مشابهی درباره پرزیدنت اوباما و کلینتون دارند، اما بااین‌حال، مستقل‌ها و جمهوری‌خواهان دیدگاه بهتری به کلینتون داشتند. دلیل اصلی این موضوع چیست؟اوباما روحیه خاصی دارد که من می‌توانم آن را تعصب او به هم‌حزبی‌هایش و تحقیر ایدئولوژیک مخالفانش از سوی او بنامم. همین رویکرد موجب شده او تمایلی به کار با مخالفان و منتقدان نداشته باشد. این موضوع را می‌توان به طور جدی در متن سخنرانی‌ها و بیانیه‌های او نیز مشاهده کرد. او استراتژی آگاهانه قطبی‌کردن را در پیش گرفته است تا از این طریق واکنشی منفی از سوی جامعه به محافظه‌کاران ایجاد شود. کلینتون بیشتر تمایل داشت برای یافتن زمینه مشترکی با محافظه‌کاران تلاش کند و به خواسته‌های آنان توجه كند. استراتژی او جلوگیری از ایجاد شکاف تا حد ممکن بود. اوباما به این استراتژی توجه کمتری دارد.در مقایسه میان سیاست خارجی دولت‌های اوباما و کلینتون چه ارزیابی‌ای دارید؟ کدام‌یک با دشواری‌های بیشتری در عرصه سیاست خارجی مواجه بودند؟شرایط بین‌المللی در دوران دو رئیس‌جمهوری بسیار متفاوت بود. اوباما با مشکلات جدی در حوزه امنیت ملی مواجه بود؛ از‌جمله در عراق، افغانستان و تروریسم بین‌المللی. کلینتون از این نظر شرایط ساده‌تری داشت و وقت عمده زمان ریاست‌جمهوری خود را صرف ایجاد صلح و رفاه نسبی کرد؛ دورانی که پایان جنگ سرد و پیش از حادثه ١١ سپتامبر بود.به نظر می‌رسد کلینتون در مقایسه با اوباما تمایل بیشتری به ورود مستقیم برای کمک به حل منازعات مسلحانه بین‌المللی داشت. چرا اوباما در مقایسه با کلینتون تمایل کمتری به مداخله نظامی در کشورهای دیگر دارد؟در دوران کلینتون ارتش آمریکا بیش از زمان هر دیگری در خارج از کشور مأموریت انجام داد. بااین‌حال، این اقدامات در مقایسه با جنگ دیگر آمریکا در سطح بسیار کوچک‌تری بودند. کلینتون از قوه قهریه برای بحران‌های بشردوستانه در بالکان و هايیتی استفاده کرد. اوباما نگران تعهد درباره اقدام نظامی در خارج از مرزهای آمریکاست و در عوض حضور نظامی آمریکا را در سرتاسر خاورمیانه کاهش داده است. از همین روست که او بیشتر تمایل دارد با استفاده از پهپادها اهداف تروریستی را در دیگر کشورهای جهان هدف قرار دهد.چرا در قبال اقدامات نظامی در دوران کلینتون در خاورمیانه در مقایسه با اقدامات مشابه «جورج بوش»، میان افکار عمومی آمریکا واکنش منفی وجود ندارد؟ به نظرتان تفاوت این دو مداخله نظامی چه بود؟دامنه عملیات نظامی بوش با اقدامات نظامی تحت فرماندهی کلینتون متفاوت بود. همچنین میزان پول هزینه‌شده و تلفات انسانی در عملیات صورت‌گرفته در دوران ریاست‌جمهوری بوش بسیار بیشتر از دوران ریاست‌جمهوری کلینتون بود. به همین دلیل است که اوباما از تکرار اشتباهات بوش در خاورمیانه جلوگیری می‌کند.یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های گرفته‌شده در عرصه سیاست خارجی کلینتون درباره منازعه فلسطین و رژیم اسرائیل بود. اقدامات او به آغاز گفت‌وگوهای میان نمایندگان دو طرف کمک کرد و در نهایت به معاهده صلح انجامید. در مقایسه با او، به نظرتان رویکرد اوباما در قبال تلاش برای ازسرگیری مذاکرات تا چه اندازه کارآمد بوده است؟معضل منازعه فلسطین و رژیم اسرائیل مسئله‌ای بدون راه‌حل در دسترس و موجود است؛ این نتیجه‌ای است که اوباما از شرایط حاکم بر منطقه در سال‌های اخیر گرفته است. همچنین به دلیل وجود چالش‌های دیگر در خاورمیانه، اوباما تصمیم گرفته تا بر موضوع منازعه فلسطینی- اسرائیلی تأکید زیادی نداشته باشد.برخی تحلیلگران بر این باورند که سیاست خارجی کلینتون مبتنی بر همکاری با متحدان سنتی آمریکا در خاورمیانه، از‌جمله رژیم اسرائیل، مصر و عربستان سعودی بود؛ در‌حالی‌که منتقدان اوباما اشاره می‌کنند که سیاست او در قبال موضوع هسته‌ای ایران سبب شده روابط واشنگتن با متحدان سنتی‌اش در منطقه دچار تنش شود. پيامدهاي بلندمدت سیاست اوباما در قبال خاورمیانه به میزان زیادی وابسته به چگونگی حل تهدید «داعش» و رفتار ایران پس از توافق هسته‌ای است. دولت اوباما خواستار حفظ روابط حسنه با کشورهای سنی است؛ در‌حالی‌که دریافته راه‌های تازه‌ای نیز برای کار با ایران شیعه وجود دارد. آیا او توانسته است به این خواسته دست یابد؟ من دراین‌باره تردید جدی دارم. نظرتان درباره استراتژی مهار دوگانه کلینتون در قبال ایران و عراق که هر دو از سوی او به عنوان تهدیدهای اصلی برای آمریکا محسوب می‌شدند، در مقایسه با سیاست اوباما درباره کشورهای منطقه چیست؟اوباما به طور آشکارا نشان داده هیچ باوری به استراتژی مهار در قبال ایران و عراق ندارد و این با رویکرد کلینتون متفاوت است. اوباما امیدوار است بتواند گشایش دیپلماتیک تازه‌ای با ایران ایجاد کند و سیاست خاورمیانه‌اش بتواند به ایجاد صلح بیشتر در منطقه بینجامد. این رویکرد با شک و تردید از جانب متحدان سنی در منطقه، از اسرائیل گرفته تا محافظه‌کاران درون آمریکا مواجه شده است.ارزیابی شما درباره رویکرد اوباما و کلینتون در قبال مسئله کوبا چیست؟ واقعیت آن است که کوبا مسئله بزرگی در آمریکا در میان سیاست‌مداران این کشور نیست. به نظر می‌رسد روابط تازه‌ایجادشده در دوران ریاست‌جمهوری اوباما با کوبا در راستای منافع ملی آمریکا و امری مطلوب است. کوبا یک کشور کوچک است با اقتصادی بسیار ضعیف. اوباما امیدوار است که افزایش اتحاد این دو ملت بتواند مسیر بسط دموکراسی در کوبا را تسهیل کند. ارزیابی شما درباره تفاوت میان رویکرد اوباما و کلینتون درباره مسائل حقوق بشری در خارج از آمریکا چیست؟در مقایسه با اوباما، سیاست خارجی دولت کلینتون توجه بیشتری به موضوع حقوق بشر داشت. در آن دوران که می‌توان از آن به عنوان دوران صلح نسبی یاد کرد، کلینتون، در مقایسه با اوباما، برای وادارکردن دیگر دولت‌ها به رعایت موازین حقوق بشر فشار بیشتری اعمال می‌کرد. اوباما درباره چنین مداخلاتی تردید دارد. به طور خاص پس از شکست بهار عربی و آشکارشدن نتایج مداخله در لیبی شک و تردیدهای او بیشتر هم شده است. شواهد تاریخی نشان می‌دهند بیل کلینتون از ایده دموکراسی مبتنی بر اقتصاد بازار درباره روسیه حمایت می‌کرد. همچنین، در دوران او حمایت درخور ‌توجهی از نیروهای هوادار آمریکا در روسیه و اوکراین شد. منتقدان اوباما بر این باورند او آن گونه که باید و شاید از نیروهای دموکراسی‌خواه در اوکراین حمایت نکرد و موضع شدیدی را نیز در قبال الحاق کریمه به روسیه تحت زمامداری «ولادیمیر پوتین» نگرفت. نظر شما درباره سیاست دو رئیس‌جمهوری درباره روسیه چیست؟روسیه در دوران کلینتون نظامی نسبتا دموکراتیک بود که با دشواری‌های بسیاری مواجه بود؛ اما اکنون آن کشور به طور کاملا اقتدارگرایانه و تحت رهبری پوتین اداره می‌شود. در نتیجه، چالش‌ها در دو زمان متفاوت کاملا با یکدیگر فرق دارند. سیاست تعامل و تنظیم مجدد روابط واشنگتن- مسکو که در دوران اوباما در پیش گرفته شد، سیاستی کاملا شکست‌خورده بوده است و به نظر می‌رسد شخص او از اقدامات اخیر پوتین شگفت‌زده شده است. به گمان من سردی حاکم بر روابط دو کشور تا پایان زمان ریاست‌جمهوری اوباما حفظ خواهد شد.

باراک اوباما چقدر موفق بود؟

«دوران طلایی، اقتصاد شکوفا و صلح و آرامش بیشتر در سیاست‌گذاری‌های آمریکا»؛ این توصیفی کلی از دوران ریاست‌جمهوری «بیل کلینتون» در دهه ٩٠ میلادی است که با وجود کاستی و ضعف‌ها احتمالی‌اش، به طور عمده از سوی اکثر کارشناسان سیاسی مسائل آمریکا به رسمیت شناخته شده است؛ دوره‌ای که شاید دیگر تکرار نشود. نتایج نظرسنجی‌ها نیز نشان می‌دهند کلینتون هنوز هم نزد افکار عمومی آمریکا بیشترین محبوبیت را دارد. علت اصلی این محبوبیت و اقبال عمومی چیست؟در مقایسه او با «باراک اوباما»، رئیس‌جمهوری کنونی این کشور، چه کارنامه‌ای از خود برجای گذاشته است؟ اینها پرسش‌هایی بودند که با پروفسور «استیون شیر»، استاد دانشگاه «چارلتون» ماساچوست و نویسنده کتاب‌های بی‌شماری درباره رؤسای جمهوری مختلف آمریکا و کارنامه سیاسی در گفت‌وگو با «شرق» به پاسخ آنها و بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌ها و کاستی‌ها و قوت‌های کلینتون و اوباما، دو رئیس‌جمهوری دموکرات آمریکا پرداخت.در توانایی اقناع افکار عمومی به نظرتان در مقام قیاس بین باراک اوباما و بیل کلینتون، کدام‌یک بهتر عمل کرده‌اند؟اوباما ارتباط بسیار خوبی با پایگاه سیاسی‌اش، یعنی لیبرال‌ها و دموکرات‌ها داشت. به نظر می‌رسد آن گروه، هدف و مخاطب اصلی سخنرانی‌های او بوده‌‌اند؛ چراکه او از دوران نخست ریاست‌جمهوری‌اش به طور آشکار نماینده این پایگاه حزبی بوده است. در مقابل، بیل کلینتون همواره تلاش می‌کرد طیف وسیع‌تری از مخاطبان عمومی را در سطح جامعه در نظر بگیرد تا بتواند بهتر به اهداف سیاسی‌اش دست یابد؛ درحالی‌که اوباما چنین تلاشی نکرده است. بیل کلینتون بیشتر در خط رؤسای جمهوری پیشین عمل کرد؛ درحالی‌که اوباما رویکرد تازه‌تری را در پیش گرفته بود. در زمینه مؤثر و کارآمدبودن شیوه زمامداری و همچنین جلب اقبال عمومی و محبوبیت بیشتر باید بگویم بیل کلینتون از اوباما موفق‌تر بود.اوباما و کلینتون چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند؟کلینتون احتمالا نمی‌توانست نامزد امروز حزب دموکرات باشد؛ چراکه درحال‌حاضر آن حزب بیش از دوران زمامداری کلینتون، به سمت جناح چپ و سیاست‌های چپ‌گرایانه تمایل پیدا کرده است. بیل کلینتون همواره تلاش می‌کرد از موضع سیاسی میانه مدیریت امور کشور را برعهده گیرد. اوباما در عوض همواره رویکرد لیبرال خود را حفظ کرده و تلاش کرده آمریکا را به سمت دیدگاه ایدئولوژیک لیبرالی سوق دهد. کار اوباما سخت‌تر است؛ چراکه با رویکردی که دارد، باعث قطبی‌ترشدن جامعه و همچنین فضای نخبگان سیاسی شده است و به همین دلیل، شاهد واکنش‌های خصمانه‌ای از سوی برخی از طیف‌های جامعه آمریکا بوده است.جمهوری‌خواهان از سیاست اوباما در قبال برنامه هسته‌ای ایران انتقاد کرده‌‌اند و آن را با تصمیم بیل کلینتون در قبال مذاکره با کره شمالی مقایسه کرده‌اند. به نظرتان آیا می‌توان شباهتی را میان رویکرد کلینتون و اوباما در دو مورد متفاوت قائل شد؟علت اصلی موفق‌نشدن کلینتون در پیشبرد سیاست‌هایش در قبال برنامه هسته‌ای پیونگ‌یانگ، سخت‌گیری بیش از اندازه کره شمالی دراین‌باره و تبعیت‌نکردن آن رژیم از مفاد توافق بود. اکنون نیز توافق حاصل‌شده میان آمریکا و ایران در دوران اوباما تا حد زیادی بستگی به ایران و پایبندی آن کشور به مفاد توافق حاصل‌شده و اجرای آن دارد. درصورتی‌که یک رئیس‌جمهوری از حزب جمهوری‌خواه پیروز انتخابات سال ٢٠١٦ میلادی باشد، توافق هسته‌ای ایران احتمالا از سوی آمریکا رد خواهد شد.به نظرتان چرا دولت اوباما حل موضوع هسته‌ای کره شمالی را مانند بیل کلینتون در دستور کار قرار نداد و گامی جدی در این راستا برنداشت؟واقعیت آن است که درباره موضوع هسته‌ای کره شمالی، هیچ راه‌حل پیش‌بینی‌پذیری در آینده وجود ندارد، مگر آنکه رژیم سیاسی کنونی در آن کشور تغییر کند. در نتیجه، از آنجایی که دولت اوباما مایل به درپیش‌گرفتن چنین رویکردی، یعنی تغییر رژیم در آن کشور نبوده است، درحال‌حاضر هیچ راه‌حلی پیش‌ِروی اوباما قرار ندارد.ارزیابی شما درباره رویکرد اوباما و بیل کلینتون درباره «ماهیت دولت» چیست؟ برخی تحلیلگران باور دارند بیل کلینتون به دولت کوچک باور داشت و از این نظر موضعش به موضع جمهوری‌خواهان نزدیک‌تر بود.بیل کلینتون در یکی از سخنرانی‌های خود گفته بود عصر دولت بزرگ به سر آمده است. اوباما به‌شدت با این نظر مخالف است و درصدد بود تا قدرت دولت ملی را افزایش دهد و این کار را از طریق افزایش هزینه‌ها و وضع مقررات انجام داده است. در مقایسه با کلینتون، اوباما یک لیبرال‌دموکرات است و کلینتون موضعی میانه‌روانه‌تر دارد.در مواجهه با نمایندگان جمهوری‌خواه کنگره، بین اوباما و بیل کلینتون کدام یک بهتر عمل کردند؟مسلما در حوزه کار با کنگره رویکرد کلینتون بسیار مؤثرتر و کارآمدتر بود. اکثر جمهوری‌خواهان در کنگره، از اوباما بدشان می‌آید. می‌توانید ببینید که اوباما هر تصمیمی می‌گیرد آنان با او مخالفت می‌کنند. به نظر من تقصیر بیشتر این نفرت ایجاد‌شده به گردن اوباماست. او در فاصله سال‌های ١٢-٢٠١١ میلادی تصمیم گرفت تنها با نمایندگان دموکرات کنگره برای تصویب قوانین و اجرای دستورکارهای اولیه خود همکاری کند و نتیجه آن ایجاد شرایط قطبی‌شده درون کنگره و میان نمایندگان دموکرات و جمهوری‌خواه بود؛ درحالی‌که کلینتون به طور مداوم از شرایط قطبی‌شدن جلوگیری می‌کرد و سعی داشت با نمايندگان هر دو حزب تعامل داشته باشد.برخی تحلیلگران باور دارند که کلینتون دموکراتی میانه‌رو با رویکردی محافظه‌کارانه بود و بر اولویت فرد بر جامعه تأکید داشت؛ درحالی‌که اوباما در رویکردی متفاوت بر لزوم اولویت جامعه بر فرد و نقش مهم‌تر آن باور دارد. نظر شما دراین‌باره چیست؟بله درست است. بااین‌حال، باید بگویم اکنون جناح مسلط در حزب دموکرات جناح لیبرال هوادار اوباما است. این شرایط در دوران ریاست‌جمهوری کلینتون وجود نداشت. در نتیجه، اوباما درحال‌حاضر نماینده تفکر اصلی حاکم بر حزب دموکرات است که سبب شده او در جناح چپ آن حزب از نظر طیف‌بندی سیاسی قرار گیرد.در دهه‌های اخیر، فقط «دونالد ریگان» و کلینتون به عنوان رؤسای جمهوری آمریکا بودند که توانستند در دور دوم انتخابات نیز پیروز شوند. پرزیدنت اوباما نیز سومین رئیس‌جمهوری بود که توانست در انتخابات سال ٢٠١٢ میلادی برای دومین‌بار پیروز شود. علت اصلی پیروزی کلینتون و اوباما در دور دوم چه بود؟علت اصلی برد کلینتون به دلیل رشد و شکوفایی اقتصاد آمریکا و کمک به ایجاد جهانی صلح‌آمیز‌تر بود. پیروزی اوباما در دور دوم به دلیل کاهش تهدیدات تروریستی، بهبود وضعیت اقتصادی و ترمیم آن و همچنین ضعف «میت رامنی»، به عنوان نامزد جمهوری‌خواهان برای مقابله با او بود. ذکر این نکته نیز ضروری است که کلینتون با اختلاف بیشتری در مقایسه با اوباما برنده شد. کلینتون در رقابتی سه‌نفره حضور داشت و اوباما در در رقابتی دونفره.اگر بخواهیم مقایسه‌ای انجام دهیم به طور کلی به نظرتان بیل کلینتون کارنامه موفق‌تری داشت یا اوباما؟کلینتون در دور دوم ریاست جمهوری‌اش با استیضاح و همچنین رسوایی اخلاقی مواجه شد. اینها زخم‌های بزرگی بودند که خودش آنها را ایجاد کرد. در مقابل، اوباما کار دشوارتری را با کنگره برای پیشبرد برنامه‌هایش داشته است. در دور دوم ریاست‌جمهوری او، تروریسم یکی از اصلی‌ترین موضوعات بود و او دراین‌باره نتوانست حمایت اکثریت آمریکایی‌ها را کسب کند و مبارزه خوبی را انجام نداد. واقعیت آن است که دور دوم ریاست‌جمهوری معمولا با موفقیت‌ها و دستاوردهای کمتری در مقایسه با دور اول ریاست‌جمهوری همراه بوده است و این موضوع درباره هر دو رئیس‌جمهوری (اوباما و کلینتون) صدق می‌کند.به نظرتان تفاوت خاستگاه‌های اجتماعی و طبقاتی کلینتون و اوباما تا چه اندازه در رویکردها و تصمیمات سیاسی متفاوت آنان از یکدیگر تأثیرگذار بوده است؟اوباما پیش از آنکه به مقام ریاست‌جمهوری برسد در زمره نخبگان آکادمیک و دانشگاهیان آمریکا قرار داشت و نظراتش نیز بازتاب‌دهنده تمایلات چپ‌گرایانه اوست که بیشتر نزد طبقه روشنفکر آمریکا دیده می‌شود. این موضوع می‌تواند علت محدودیت او در ایجاد ارتباط با طیف‌هایی از جامعه آمریکا را توضیح دهد. کلینتون اما هیچ‌گاه خاستگاه اجتماعی‌اش را فراموش نکرد و در سال‌های زمامداری خود، موضعی محافظه‌کارانه را در پیش‌ گرفت. کلینتون به‌خوبی محافظه‌کاران را درک می‌کرد و دغدغه‌های جدی آنان را می‌شناخت، اما اوباما توجهی به خواسته‌ها و دغدغه‌های این طیف مهم از جامعه آمریکا نداشته است و آنان را جدی نمی‌گیرد، بلکه فراتر از آن، محافظه‌کاران را افرادی گمراه‌شده می‌داند که به مسائل روز زمانه خود بی‌توجه هستند.نتایج نظرسنجی گالوپ در سال ٢٠١٠ میلادی نشان می‌داد دموکرات‌ها دیدگاه مشابهی درباره پرزیدنت اوباما و کلینتون دارند، اما بااین‌حال، مستقل‌ها و جمهوری‌خواهان دیدگاه بهتری به کلینتون داشتند. دلیل اصلی این موضوع چیست؟اوباما روحیه خاصی دارد که من می‌توانم آن را تعصب او به هم‌حزبی‌هایش و تحقیر ایدئولوژیک مخالفانش از سوی او بنامم. همین رویکرد موجب شده او تمایلی به کار با مخالفان و منتقدان نداشته باشد. این موضوع را می‌توان به طور جدی در متن سخنرانی‌ها و بیانیه‌های او نیز مشاهده کرد. او استراتژی آگاهانه قطبی‌کردن را در پیش گرفته است تا از این طریق واکنشی منفی از سوی جامعه به محافظه‌کاران ایجاد شود. کلینتون بیشتر تمایل داشت برای یافتن زمینه مشترکی با محافظه‌کاران تلاش کند و به خواسته‌های آنان توجه كند. استراتژی او جلوگیری از ایجاد شکاف تا حد ممکن بود. اوباما به این استراتژی توجه کمتری دارد.در مقایسه میان سیاست خارجی دولت‌های اوباما و کلینتون چه ارزیابی‌ای دارید؟ کدام‌یک با دشواری‌های بیشتری در عرصه سیاست خارجی مواجه بودند؟شرایط بین‌المللی در دوران دو رئیس‌جمهوری بسیار متفاوت بود. اوباما با مشکلات جدی در حوزه امنیت ملی مواجه بود؛ از‌جمله در عراق، افغانستان و تروریسم بین‌المللی. کلینتون از این نظر شرایط ساده‌تری داشت و وقت عمده زمان ریاست‌جمهوری خود را صرف ایجاد صلح و رفاه نسبی کرد؛ دورانی که پایان جنگ سرد و پیش از حادثه ١١ سپتامبر بود.به نظر می‌رسد کلینتون در مقایسه با اوباما تمایل بیشتری به ورود مستقیم برای کمک به حل منازعات مسلحانه بین‌المللی داشت. چرا اوباما در مقایسه با کلینتون تمایل کمتری به مداخله نظامی در کشورهای دیگر دارد؟در دوران کلینتون ارتش آمریکا بیش از زمان هر دیگری در خارج از کشور مأموریت انجام داد. بااین‌حال، این اقدامات در مقایسه با جنگ دیگر آمریکا در سطح بسیار کوچک‌تری بودند. کلینتون از قوه قهریه برای بحران‌های بشردوستانه در بالکان و هايیتی استفاده کرد. اوباما نگران تعهد درباره اقدام نظامی در خارج از مرزهای آمریکاست و در عوض حضور نظامی آمریکا را در سرتاسر خاورمیانه کاهش داده است. از همین روست که او بیشتر تمایل دارد با استفاده از پهپادها اهداف تروریستی را در دیگر کشورهای جهان هدف قرار دهد.چرا در قبال اقدامات نظامی در دوران کلینتون در خاورمیانه در مقایسه با اقدامات مشابه «جورج بوش»، میان افکار عمومی آمریکا واکنش منفی وجود ندارد؟ به نظرتان تفاوت این دو مداخله نظامی چه بود؟دامنه عملیات نظامی بوش با اقدامات نظامی تحت فرماندهی کلینتون متفاوت بود. همچنین میزان پول هزینه‌شده و تلفات انسانی در عملیات صورت‌گرفته در دوران ریاست‌جمهوری بوش بسیار بیشتر از دوران ریاست‌جمهوری کلینتون بود. به همین دلیل است که اوباما از تکرار اشتباهات بوش در خاورمیانه جلوگیری می‌کند.یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های گرفته‌شده در عرصه سیاست خارجی کلینتون درباره منازعه فلسطین و رژیم اسرائیل بود. اقدامات او به آغاز گفت‌وگوهای میان نمایندگان دو طرف کمک کرد و در نهایت به معاهده صلح انجامید. در مقایسه با او، به نظرتان رویکرد اوباما در قبال تلاش برای ازسرگیری مذاکرات تا چه اندازه کارآمد بوده است؟معضل منازعه فلسطین و رژیم اسرائیل مسئله‌ای بدون راه‌حل در دسترس و موجود است؛ این نتیجه‌ای است که اوباما از شرایط حاکم بر منطقه در سال‌های اخیر گرفته است. همچنین به دلیل وجود چالش‌های دیگر در خاورمیانه، اوباما تصمیم گرفته تا بر موضوع منازعه فلسطینی- اسرائیلی تأکید زیادی نداشته باشد.برخی تحلیلگران بر این باورند که سیاست خارجی کلینتون مبتنی بر همکاری با متحدان سنتی آمریکا در خاورمیانه، از‌جمله رژیم اسرائیل، مصر و عربستان سعودی بود؛ در‌حالی‌که منتقدان اوباما اشاره می‌کنند که سیاست او در قبال موضوع هسته‌ای ایران سبب شده روابط واشنگتن با متحدان سنتی‌اش در منطقه دچار تنش شود. پيامدهاي بلندمدت سیاست اوباما در قبال خاورمیانه به میزان زیادی وابسته به چگونگی حل تهدید «داعش» و رفتار ایران پس از توافق هسته‌ای است. دولت اوباما خواستار حفظ روابط حسنه با کشورهای سنی است؛ در‌حالی‌که دریافته راه‌های تازه‌ای نیز برای کار با ایران شیعه وجود دارد. آیا او توانسته است به این خواسته دست یابد؟ من دراین‌باره تردید جدی دارم. نظرتان درباره استراتژی مهار دوگانه کلینتون در قبال ایران و عراق که هر دو از سوی او به عنوان تهدیدهای اصلی برای آمریکا محسوب می‌شدند، در مقایسه با سیاست اوباما درباره کشورهای منطقه چیست؟اوباما به طور آشکارا نشان داده هیچ باوری به استراتژی مهار در قبال ایران و عراق ندارد و این با رویکرد کلینتون متفاوت است. اوباما امیدوار است بتواند گشایش دیپلماتیک تازه‌ای با ایران ایجاد کند و سیاست خاورمیانه‌اش بتواند به ایجاد صلح بیشتر در منطقه بینجامد. این رویکرد با شک و تردید از جانب متحدان سنی در منطقه، از اسرائیل گرفته تا محافظه‌کاران درون آمریکا مواجه شده است.ارزیابی شما درباره رویکرد اوباما و کلینتون در قبال مسئله کوبا چیست؟ واقعیت آن است که کوبا مسئله بزرگی در آمریکا در میان سیاست‌مداران این کشور نیست. به نظر می‌رسد روابط تازه‌ایجادشده در دوران ریاست‌جمهوری اوباما با کوبا در راستای منافع ملی آمریکا و امری مطلوب است. کوبا یک کشور کوچک است با اقتصادی بسیار ضعیف. اوباما امیدوار است که افزایش اتحاد این دو ملت بتواند مسیر بسط دموکراسی در کوبا را تسهیل کند. ارزیابی شما درباره تفاوت میان رویکرد اوباما و کلینتون درباره مسائل حقوق بشری در خارج از آمریکا چیست؟در مقایسه با اوباما، سیاست خارجی دولت کلینتون توجه بیشتری به موضوع حقوق بشر داشت. در آن دوران که می‌توان از آن به عنوان دوران صلح نسبی یاد کرد، کلینتون، در مقایسه با اوباما، برای وادارکردن دیگر دولت‌ها به رعایت موازین حقوق بشر فشار بیشتری اعمال می‌کرد. اوباما درباره چنین مداخلاتی تردید دارد. به طور خاص پس از شکست بهار عربی و آشکارشدن نتایج مداخله در لیبی شک و تردیدهای او بیشتر هم شده است. شواهد تاریخی نشان می‌دهند بیل کلینتون از ایده دموکراسی مبتنی بر اقتصاد بازار درباره روسیه حمایت می‌کرد. همچنین، در دوران او حمایت درخور ‌توجهی از نیروهای هوادار آمریکا در روسیه و اوکراین شد. منتقدان اوباما بر این باورند او آن گونه که باید و شاید از نیروهای دموکراسی‌خواه در اوکراین حمایت نکرد و موضع شدیدی را نیز در قبال الحاق کریمه به روسیه تحت زمامداری «ولادیمیر پوتین» نگرفت. نظر شما درباره سیاست دو رئیس‌جمهوری درباره روسیه چیست؟روسیه در دوران کلینتون نظامی نسبتا دموکراتیک بود که با دشواری‌های بسیاری مواجه بود؛ اما اکنون آن کشور به طور کاملا اقتدارگرایانه و تحت رهبری پوتین اداره می‌شود. در نتیجه، چالش‌ها در دو زمان متفاوت کاملا با یکدیگر فرق دارند. سیاست تعامل و تنظیم مجدد روابط واشنگتن- مسکو که در دوران اوباما در پیش گرفته شد، سیاستی کاملا شکست‌خورده بوده است و به نظر می‌رسد شخص او از اقدامات اخیر پوتین شگفت‌زده شده است. به گمان من سردی حاکم بر روابط دو کشور تا پایان زمان ریاست‌جمهوری اوباما حفظ خواهد شد.

باراک اوباما چقدر موفق بود؟

اس ام اس

خبرگذاری خوزستان

View more posts from this author